کد مطلب:77875 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:106

حکمت 074











«و من خبر ضرار بن ضمره الضبابی، عند دخوله علی معاویه و مسالته له عن امیرالمومنین علیه السلام، قال: فاشهد لقد رایته فی بعض مواقفه و قد ارخی اللیل سدوله و هو قائم فی محرابه، قابض علی لحیته، یتململ تململ السلیم و یبكی بكاء الحزین و یقول: «یا دنیا! الیك عنی، ابی تعرضت؟ ام الی تشوقت؟ لاحان حینك هیهات غری غیری! لا حاجه لی فیك، قد طلقتك ثلاثا، لارجعه فیها! فعیشك قصیر و خطرك یسیر و املك حقیر! آه من قله الزاد و

[صفحه 1237]

طول الطریق و بعد السفر و عظیم المورد!» یعنی و از جمله ی حدیث ضرار پسر ضمره ی ضبابی است كه در نزد داخل شدن او بر حضور معاویه، بعد از رحلت حضرت و سوال كردن معاویه از او از احوال امیرالمومنین علیه السلام، گفت كه شهادت می دهم كه هر آینه به تحقیق دیدم امیرالمومنین علیه السلام را در بعضی از اوقات حج گزاردن او و حال آنكه به زیر انداخته بود شب پرده های تاریكی خود را و بود آن حضرت ایستاده در جای نماز خود، به دست گرفته بود محاسن شریفش را، می پیچید بر خود مانند بر خود پیچیدن مار گزیده و می گریست گریه ای با حزن و اندوه و می گفت: «ای دنیا، ای دنیا! برگرد به سوی اهل تو از جانب من، آیا متعرض من شده ای؟ یا به سوی من مشتاق گشته ای؟ نزدیك مباد هنگام رسیدن تو، چه بسیار دور است مراد تو از من! فریب بده غیر مرا، نیست احتیاجی مرا در تو! به تحقیق كه طلاق گفتم و قطع علاقه از تو كردم در سه دفعه، یعنی دفعه ای در عقل و دفعه ای در خیال و دفعه ای در حس، نیست رجوعی از برای من در آن و تو حرام موبد شدی بر من! پس زندگانی تو كوتاه است و بزرگی تو اندك است و آرزوی تو پست است! آه از اندك بودن توشه و درازی راه و دوری سفر و بزرگی منزل!»


صفحه 1237.